رفتم جلسه ثبت نام ۱ساعت وایسادم.
یارو اومده میگه میخوای ثبت نام کنی؟
پـَـــ نَ پـَـــ اومدم حالتو احوالتو سفید رویتو سیه مویتو ببینم بروم !
.
.
.
مرغ و از فریزر در آوردم میگه می خوای غذا درست کنی ؟!
پـَـَـ نَ پـَـَــــ خانوادش اومدن از سردخونه میخوان ببرن خاکش کنن !
.
.
.
رفتم مرغ فروشی به فروشنده میگم بال دارین،
میگه بال مرغ؟
پـَـَـ نَ پـَـَــــ بال هواپیما، چندتا کوچه پایین تر سقوط کردیم میخوام درستش کنم !
.
.
.
پدربزرگم فوت کرده تو قبرستونیم دوستم زنگ زده میگه کجایی؟
میگم بهشت زهرا ! میگه واسه چی ؟ میگم واسه پدر بزرگم.
میگه اِ ؟ فوت کرده ؟ میگم پـَـــ نَ پـَـــــ تمرینی اومدیم مانور !
.
.
.
سر سفره عقد ، حاج آقا: آیا بنده وکیلم ؟
عروس: پـَـ نـَـ پـَـ متهمی !
.
.
.
به معلممون میگم آقا اجازه هست بریم دستشویی ؟!!! میگه واجبه ؟!
پ ن پس مستحبه !!
.
.
.
رفتم درمونگاه , منشیه میگه : مریض شمایید؟
گفتم پَــــ نَ پَــــ من میکروبم ,اومدم خودمو معرفی کنم!
.
.
.
رفتم صندلی بخرم واسه کامپیوتر
یارو گفت : راحت باشه؟
گفتم پَـــ نَ پَـــ خار داشته باشه
.
.
.
سر جلسه امتحان به جلوییم میگم سوال 3 رو بلدی؟
میگه آره می خوای؟
میگم پَـــ نَ پَـــ نگرانت بودم میخواستم اگه ننوشتی بت بگم!
.
.
.
رفتم پمپ بنزین به یارو میگم ۴۰ تا بزن
میگه ۴۰ لیتر؟
پَـــ نَ پَــــ ۴۰ تا قاشق چای خوری
.
.
.
دارم رو تردمیل عینه خر میدووم یارو میگه اینجوری میدویی لاغر کنی؟
میگم پـَــ نَ پـَـــ دارم واسه نقش آفرینی تو سری جدید میگ میگ آماده میشم
.
.
.
رفتم در خونه رفیقم
از پشت آیفون می گه تنهایی دادا؟
پ ن پ خونه محاصره ست بهتره مقاومت نکنی
.
.
.
رفتم داروخونه کرم ترک پا بگیرم
می گه واسه پا میخواین؟
پ ن پ میخوام در جهت از بین بردن ترک های کویر لوت گامی برداشته باشم
.
.
.
سر جلسه امتحان به دختره میگم سواله 8 چی میشه؟
میگه تقلب می خوای کلک؟
پ نه پ می خواستم سر حرفو باز کنم … عشق نمی خوابه …تو رو خواستن نمی خوابه
.
.
.
مامانم میگه مگس رو نگاه کن نشسته رو مانیتور
می گم چیکارش کنم بکشمش؟
په نه په بهش بگو یکم عقب تر بشینه چشاش ضعیف نشه
.
.
.
بابام با عصبانیت به من گفت : پول ها تو خرج کردی
من گفتم پــَ یکی زد زیر گوشم گفت این کارا مال وب و نته بگو بله
گفتم نه پــَ دوباره زد تو گوشم …
خلاصه انقدر تو گوشی خوردیم
تا اخرش تونستیم بگیم پــَسنداز کردم
.
.
.
بعد چند سال دوستمو می بینم میگه زنده ای ؟
پـــــ نه پـــــــ مردم ، گرمم ، نمی فهمم
.
.
.
حشمت فردوس : صابر ماشین قاسمو تا جایی که جا داره بار بزن قبل بقیه
صابر : همین الان آقاجون؟
حشمت فردوس : پـــــ نه پـــــ 13 بدر سال بعد!